حاشا که دل به ناز و نعیم جهان نهم


مرغی نیم که بیضه درین آشیان نهم

چون صبح بس که پرده دری دیده ام ز خلق


ترسم که راز با دل شب در میان نهم

خاکم که سینه ام هدف تیر عالم است


گردون نیم که با همه کس در کمان نهم